مصاحبه با سباستین میکاییلز!

 

 

مجری گلتون وارد میشه*

آب دهنش رو قورت میده*

تمام شجاعتش رو جمع میکنه تا جلو سباستین از ترس و خجالت غش نکنه*

مجری(ماریان): سلاممم خوش اومدی ^^

سباستین/سبی:سلام^^ممنونم^^

مجری: خب اگه اشکالی نداره سوال هامو بپرسم!؟ 

سبی:بفرمایید فقط 10 دقیقه وقت دارید باید برم کیک رو از فر در بیارم 

مجری:کیک؟ خو میگفتی بارد حواسش باشه

سبی:ارباب جوان کیک های منو دوست داره، در ضمن میزنه کلا کیک رو نابود میکنه-__-... 

مجری:بش●-●

درباره خودت بهمون بگو^^

سبی:باید ارباب جوان اجازه بدن 

مجری در حالی که نامه شیل اجازش رو گرفته به سباستین میده*

سبی:خب پس ارباب جوان اجازه دادن میگم^^

من یک شیطان هستم^^

... 

صبر میکنه*

... 

سبی:امم تعجب نکردی؟؟ ●-●

مجری:هممون میدونیم^^

از پشت صحنه صدای راحیل میاد*

راحیل: ماریان خانم داشت از ترس به خودش میلرزید هزار تا صلوات فرستاده... خیلی دوست داره ممکنه هر لحظه غش کنه🤣🤣

مجری: ببند دهنتو...! بعد از مصاحبه نشونت میدمممم

((وجی:همین الانش هم داره آهنگ های خادم سیاه رو گوش میدع://)) 

سبی:#_#، سرشو جلو میاره و یا لبخند و شیطونی نگاه میکنه*

مجری این طرف و اون طرف رو نگاه میکنه تا چشمای سباستین رو نبینه *

(نه جدی عاشق چشم هاشم ولی اگه بهم نگاه کنه دوست دارم محو شم آب میشم دلم، میخواد گریه کنم، دوست دارم بخوابم، یا بغلش کنم، حسابی هم میترسم@___@ بع ویرانگره نگاهش...) 

مجری: خب... آه... اممممم... می.. گفتی.. د

سبی:چرا میلرزی؟ ازم ميترسي هوم؟ 

مجری: نخیررررر زمان کمه! روی صندلی که نشستی یه پنتاگرام کشیده شده که نمیتونی ازش فرار کنی بهتره زودی بهم جواب بدی تا زود به کیکت برسی^^

سبی:وات؟؟ 

نگاه میکنه *

ميخواد بره اما با حفاظ برمیخوره*

ستاره پنج پر (پنتاگرام) نمیزاره شیطان بره و زندانیش میکنه*

سبی:حیله گر... اصلا متوجه نشدم. کارت خوب بود 

ولی اگه کیکم بسوزه کلتو میکنم*

با لبخند دلفریب و حالتی خشن میگه*

مجری گراممان از ترس به خود میلرزد و لبخند میزند*

مجری‌:باشه 

خبب داشتی میگفتی 

سبی: اممم 345‪8 سال. 

سن دارم، عاشق طمع روح های درد کشیدم، از روح های ضعیف بیزارم، از گریل و ویلیام متنفرم، دوست دارم انسان هارو تو نا امیدی و تاریکی غرق کنم، عاشق گربه هام

بل بسیار درست! اما اینجوری دیده میشه که تو شیل رو دوست داري و خیلی از احساسات انسان هارو درک میکنی 

سبی: کی همچین چیزی گفتهههه؟؟؟ #-#؟؟ 

مجری:دلیل و مدرک داریم! 

عکس های یاعویی شیل و سباستین رو نشون میدع*

فک سباستین به زمین میچسبه*

سبی:اینا فوتوشاپههه من اعتراض دارممممم

مجری:عا عا نخیر واقعیه، تو میتونستی روح شیل رو موقع قرارداد بخوری نخوردی! 

وقتی روحش رو کلود دزدید میتونستی روحش رو پس بگیری و بخوری با اینکه روح نخوردی و ضعیف بودی از روحت به شیل دادی تا زندگی کنه 

اینا دیگه جدا از قرارداده 😎

سباستین در حالی که نمیدونه چی بگه سعی میکنه طفره بره*

مجری:😁😁😁😁😁

سبی: من روح ارباب جوان رو دوست دارم... 

روحش رو بخورم بعدش چیکار کنم؟؟ کلی عمر دارم و به علافی میگزرونم ولی با ارباب جوان کلی اتفاقات جالب میوفته و انسان ها مخصوصا ارباب جوان برام جالبن

مجری: عژب&_& سوال بعد 

چیزی هست که بهش مقاوم نباشی؟ 

سبی:امم فک نکنم!... 

مجری:به چایی چی؟ اگه شیل بریزه تو دستت

سبی:اینو دیگه حرفی ندارم 

مجری:حالا یه چالششششش داریم! 

میتونی این معادله سیاه چاله انشیتن رو حل کنی

همزمان 20 تا شرینی رو تزعین کنی 

و گریل رو از سرت باز کنی؟ 

سبی: گریل؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این یکی خیلی رو مخمه 

اگه ارباب جوان بگن بله 

مجری تلفن رو بر میداره *

مجری:سسسللاااممممم شیللللللل، ماریانممممم

شیل در حالی که دو متر گوشی رو از خودش دور کرده میگه: گوشم کر شدددد همون مجری دیوونه هه چی میخوای؟؟ 

مجری:به سباستین بگو چالشون رو قبول کنهههه

شیل‌:باشه باشه فقط داد نزن، سباس چان انجام بده 

سبی:بله ارباب جوان^^

سباستین در حالی که داره با یه دستش کیک هارو به بهترین شکل تزعین میکنه با دست دیگه معادله رو انجام میده

مجری: دیوونه رو آزاد کنید 

گریل:سسسسباسسسسسسسسسسسس چاننننن

سباستین با لگد گریل رو پرت میکنه*

3 دقیقه بعد*

سباستین:بفرمایید تموم شد ^^

مجری:گریل رو جمع کنید 

در حالی که گریل صورتش باد کرده و رو زمین پخش و پلا شده میبرن*

گریل:سباس چان خیلی نامردی! اگه اسم تو رو تو دفتر مرگ ننوشتم! (با مجریه) 

مجری: برو بابا، خیلی ممنون ^~^ 

مطمعنی شیطانی؟ 

سبی:=-= پ ن خون اشامم

مجری: فرشته شیطان نما.... دستت درد نکنه سباستین ممنونم که اومدی^^

سبی:خواهش ^^

مجری پنتاگرام رو پاک میکنه*

سباستین محکم تو سر مجری بدبخت برای اینکه 1 دقیقه دیر شد میزنه و میره*

مجری:اااایییییییی سرممممممممم چرا هر کی میاد مصاحبه من آخرش کتک میخورمممم؟ 

این چجوریییییییییییییییی مسعله رو حل کردددددددددددددددددددددددددددددددددد؟ 

به ناسا زنگ میزند*

سلام ماریان اوسامو هستم، من مسلعه سیاه چاله انیشتن رو حل کردم یه شیطان حلش کرد 

ناسا: بلهههه؟ 

سریع از ناسا آماده و جواب هارو میبرند*

به عنوان پاداش به مجری کلی پول میدهند*

راحیل:نصفش مال منههه! حقوم عقب مونده، دستمزد، پاداش، کرایه ساختمون 

ماری:عااا دستمزد که با حقوق یکیه! من کتکش رو بخورم تو پول رو بگیری؟ 

خدایا شکرت پول کرایه ساختمون جور شد

و اگر نه باید اثبابمون رو جمع میکردیم°~~°

کرایه را می‌دهد*

حقوق راحیل نیز میدهد*

با باقی مانده پول می‌رود تا انبوهی از فیگور های اکشن را بخرد*

ناسا در تلویزیون:و نابغه ای که مسلعه انیشتن را حل کرد سباستین میکاییلز و ماریان اوسامو! 

شیل در حالی که کیک تو گلوش میپره با تعجب به تلویزون خیره میشه*

شیل:سباس چان!... سرفه* چجوری حل کردی؟ 

سباستین:اگه نتونم یه معادله ساده رو حل کنم چطور میتونم خودم رو خادم خاندان فانتوم هایو بدونم؟؟ 

شیل:///////

سبی:^^

 

 

 

میدونم مصاحبش چرت شد://

تا مصاحبه بعدی امیدوارم بهتر بشه://

جانه