از زبان نویسنده: عصر ساعت 5:30 بعدازظهر بود.دخترا توی اتاق نشسته بودن.
ملانی و رزی مثل همیشه مشغول مسابقه دادن بودن.میپرسین چه مسابقه ای ؟! 
الان بهتون میگم ؛
اصلا بیاین بگم 30 دقیقه پیش چه اتفاقاتی افتاده !
(فلش بک 30 دقیقه پیش)
ملانی:هی ! کی راکت من رو برداشته ؟!
فلوریا !الیس! شما برش داشتین ؟!
فلوریا: نه ملانی 
الیس:نچ من برنداشتم !
ملانی: اها باشه بچه ها.راستی الیس ،فلوریا شما تو آشپزخونه دارین چی کار میکنین ؟
 فلوریا:ااا.... داریم جدول حل میکنیم !!
آلیس: آره آره!!
ملانی زیر لب جوری که کسی نشنوه گفت: چرا الیس و فلوریا انقدر مشکوک میزنن ؟!! اخه اونا جدول حل کردن دوست ندارن ؟!!
ملانی همینطور که داشت فکر میکرد ،رزی در حالی که پشت ملانی بود گفت :هی بچه جون به چی فکر میکنی ؟!
ملانی: بعت گفتم به من نگو بچه!!
رزی:بچه،بچه،بچه !
ملانی: گودزیلا،گودزیلا!!
رزی: نی نی کوچولو!
ملانی در حالی که دندون هایش رو بهم فشار میده میگه: دایناسور گودزیلا!رزی میخواست جواب ملانی رو بده ؛ که وزیر عظم آوا وارد میشود !(واقعا وزیر نیست مثلا گفتم ) 
آوا:نمیخوام وارد بحث شما بشم ! چون اخر یه بلایی سرم میاد !
رزی و ملانی باهم سرهاشون رو به معنیه اره تکون میدن!!
آوا: خب حالا 😒 میخوام یه پیشنهاد بهتون بدم !
رزی و ملانی با چشایی که تعجب توش موج میزنه و بالای سرشون  دوتا علامت سوال (؟) اومده به آوا نگاه میکنن!
آوا :بیاین بازی گیم انجام بدین و هرکی برنده شد ...
رزی یکدفعه پرید وسط حرفش و گفت: هرکی ببره باید به اون یکی دستور بده !
ملانی:اره عالیه!
قیافه آوا:😒 باشه -_- پس منم داورتون میشم !
رزی و ملانی قبول کردن .
آوا وسط رزی و ملانی نشسته تا جرزنی (درست نوشتم ؟) نکنن. ملانی و رزی هم مشغول مسابقه دادن بودن.
در آن سوی اتاق(نویسنده:فلوریا آلیس دارن چیکار میکنن ؟!)
فلوریا:آلیس بنظرت این جواب میده ؟!
آلیس: اره معلومه!
فلوریا: این رو به نایسا میدیم تا بخوره!
آلیس:اره تا کاپیتان باشه به ما نگه 20دور اضافه دور زمین بدویین !
آلیس و فلوریا خنده ای ارام ولی شیطانی میکنن!
درسوی دیگر اتاق: نایسا داشت با تبلتش ور می رفت ! 
نایسا:خب اینم از این !فیلم رو هم دانلود کردم . خب پیش بسوی یخچال چون دارم میمیرم از گشنگی !
نایسا بسوی آشپزخونه میرود .
نایسا : فلوریا ، آلیس ،دارین تو آشپزخونه چیکار میکنین ؟
فلوریا: سلام سنپای فیلم هارو دانلود کردی ؟
نایسا:اره دانلود کردم .
آلیس:کاپیتان حتما خیلی خسته شدی بفرما از این معجون بخور!
فلوریا:اره نایسا بیا بخور !خیلی خوش طمعه !
نایسا یه نگاه به فلوریا و آلیس کرد و یه نگاه به معجون!
نایسا:شما ها خیلی مشکوک میزنین !
فلوریا: نایسا چی رو مشکوک میزنیم ؟!
آلیس:اره دیگه!اومدیم مهربونی کنیم اینجوری جواب مارو میدن !
نایسا:خوب دیگه قهر نکنید ! دستتون درد نکنه بدین بخورم !
فلوریا و آلیس بهم نگاه میکنن و نیششون تا بناگوش باز میشه !
فلوریا و آلیس هم زمان با هم :بفرمائید سنپای!
نایسا لیوان معجون رو میگیره  و یک نفس کل لیوان رو سر میکشه !بعد از خوردن معجون نایسا میگه: وای دلم چرا میپیچه ؟!
و با سرعت زیاد بسوی wc هجوم میبره !
آلیس و فلوریا بعد از رفتن نایسا به wc میزنن زیر خنده !
رزی و ملانی و آوا  با تعجب به فلوریا و آلیس نگاه میکنن!
فلوریا که از خنده پهن روی زمین شده! الیس هم از شدت خنده قرمز شده ! 
نایسا از wc درمیاد و میگه : توی معجون چی ریخته بودید ؟؟!!
فلوریا که بزور جلوی خندش رو گرفته میگه :نایسا جون این برای این ....این بود (... نقطه ها یعنی میخنده ) 
و دیگه نمیتونست ادامه بده چون از خنده نمیتونست حرف بزنه !
آلیس:نایسا این برای این بود که به ما گفتی 20 دور اضافه دور زمین رو بدویین !
وبعد گفتن این حرف پهن زمین میشه و میخنده !
رزی و ملانی سری به معنی تأسف تکون میدن!
آوا روبه آلیس و فلوریا میگه :واقعا که!
بعد به رزی و ملانی گفت : بازی رو ادامه میدین یا نه؟
رزی:چرا ادامه میدم !
ملانی:منم همینطور!
آوا گفت:باشه 
و بعد به فلوریا و آلیس نگاه میکنه و میگه : خدا به داد نایسا از دست شما دوتا برسه !
(پایان فلش یک 30دقیقه پیش )
نویسنده: خب خوانندگان عزیز  همینطور که فهمیدید 30 دقیقه پیش چی شد ؛ وضعیت دخترا به شرح زیر هست!
فلوریا و آلیس که از خنده دارن زمین رو گاز می زنن!
رزی و ملانی با دقت خیلی زیاد دارن بازی گیم انجام میدن!
آوا هم  داره امتیازات بازی رزی و ملانی رو توی دفترش مینویسه !
نایسا هم (گلاب به روتون !)هی به wc (یعنی دسشویی) مراجعه میکنه! 
نایسا از wc  در میاد و بی حال روی مبل وا میره ! و به فلوریا و آلیس نگاه می ندازه و میگه : وای به حالتون  اگه حالم خوب بشه! یه بلایی سرتون میارم که مرغای اسمون از کارم نتونن گریه کنن!
آلیس: اره جون خودت ! تو اگه دوبارهکاری کنی که باز بلا سرت میاریم !
فلوریا : وای خدا جون این شادی هارو از ما نگیر! 
و به نایسا اشاره میکنه ، و دوباره میخنده 
نایسا: شماها  ادم نمیشین !
آلیس:معلوم دیگه !فرشته ها که ادم نمیشن !
فلوریا:گل گفتی، آلیس چان ! 
و بعد دوباره فلوریا و آلیس میخندن.
نایسا سری به معنی تاسف تکون میده و میگه: خدایا! به بنده هات عقل نازل کن !
بعد گفتن این حرف نایسا؛  صدای جیغ دونفر میاد!
یعنی صدای چه کسایی بود ؟! در پارت بعدی میفهمیم!^.^
______________________________________________________________________

امیدوارم که خوشتون اومده باشه لطفا نظر بدین بگین که خوشتون اومده که ادامه بدم یا نه ؟

جااانهههه